
درباره فیلم «Bird Box: Barcelona» که انتظارات را برآورده نکرد
تعداد بازدید : 1
بازگشت به یک جهان آخرالزمانی آشنا
سالها میگذرد و اگرچه ما دیستوپیای خاص خود را زندگی نکردهایم، اما آخرالزمان همچنان جذابیت انکارناپذیری دارد؛ بنابراین، «جعبه پرنده بارسلونا» یک اثر آخرالزمانی دیگر برای مخاطب مشتاق این جنس است که این روزها بدل به یک روایت کلیشه شده و به ورطه تکرار افتاده است. اکنون سؤال این است که آیا این اثر جدید نتفلیکس نیز در مسیر همان تکرار کلیشه قدم گذاشته یا حرف جدیدی برای گفتن دارد؟!
با این حال، «جعبه پرنده بارسلونا» از این باب بسیار شومتر است؛ اما چرا؟ چون از طریق یک سری فلاش بک، فیلم نشان میدهد که چگونه سباستین و دخترش خود را در میان یک گروه هولناک به رهبری پدر استبان (لئوناردو اسباراگلیا)، کشیش محلی که معتقد است به چشمان خدا نگاه میکند و شاهد معجزات اطرافش است، مییابند. این گروه میتوانند بدون چشم بند در خیابان راه بروند و این نکته به راحتی هیجان انگیزترین جنبه این فیلم است.
فیلم «Bird Box» از بسیاری جهات، مهمترین بلاکباستر اورجینال نتفلیکس بود. این اثر مهیج دیستوپیایی که در اواخر سال ۲۰۱۸ اکران شد، نقدهای متفاوتی را از سوی منتقدان دریافت کرد، اما تبدیل به پربینندهترین فیلمی شد که نتفلیکس تا آن زمان منتشر کرده بود. با وجود توجه لحظهای که این اثر دریافت کرد، ولی Bird Box آنقدرها هم منحصر به فرد یا به یاد ماندنی نبود، به همین دلیل است که جایگاه آن در گفتگوهای سینمایی با همان سرعت ویروسی که در رسانههای اجتماعی معرفی شد، ناگهان نیز از یادها رفت.
اکنون پنج سال بعد، نتفلیکس اولین اسپین آف Bird Box با عنوان «جعبه پرنده: بارسلون» را در تلاشی برای تبدیل شدن به یک فرنچایز تمام عیار منتشر کرد. این فیلم در طول نمایش ۱۱۱ دقیقهای خود چندین قمار بزرگ و بالقوه برای مخاطب انجام میدهد. برخی از آنها بهتر از بقیه کار میکنند، اما در مجموع، نشان دهنده تمایل به روایت داستانی کاملاً متفاوت با آنچه بینندگان در سال ۲۰۱۸ دیده بودند، هستند. در واقع ما با یک اثر مهیج به ظاهر ترسناک روبرو هستیم.
اما پس از یک شروع به نسبت درگیرکننده اما مبهم و علیرغم تمام تلاشهای تیم تولید، فیلم جدید نشان میدهد که نه تنها از فرمولی که اولین جعبه پرنده ایجاد کرده بود، بلکه در اجرای برخی روندهای آثار ترسناک کنونی نیز ناتوان است. این فیلمی است که دهها مسیر جدید را برای خود ترسیم میکند، تنها برای بازگشت به چندین جادهای که قبلاً به خوبی پیموده شده و به طرز ناشیانهای آشناست. برای مثال: شباهتهای زیادی بین این اثر و دو فیلم شاخص آخرالزمانی دیگر مشهود است.
در واقع میتوان گفت که داستان این فیلم نزدیکترین روایت به قصه و شمایل آثاری است که در فیلم «The Road» یا «A Quiet Place» دیدهایم. این یعنی «جعبه پرنده بارسلونا» جوهر یک فیلم جادهای را دارد که ماجرای آن در میانه آخرالزمان در خیابانهای بارسلون صورت میپذیرد و ناامیدی و سردرگمی عناصر اصلی آن هستند. با این حال، جهشهای زمانی پاشنه آشیل روایت و مسیر رو به شکست است؛ اما چرا؟ چون خط روایت داستان فیلم در موارد زیادی قطع میشود و این عمل باعث میشود که بیننده با فلاشبکهای زیاد و اغلب غیرقابل توجیه، موضوع روایت را از دست بدهد.
جدای از این مشکل باید گفت سازندگان نیز هیچ چیز جدیدی به جهانی که از سال ۲۰۱۸ ساز و کارش را میدانیم و میشناسیم اضافه نمیکنند. این همان داستان تأمل در مورد بشریت، پایان جهان و آیندهای است که انتظارش را نداریم، اما این بار در شهری دیگر و این نهایت تکرار و کج سلیقه بودن داستان نویسان است. چرا که هر چیز موجود در فیلمنامه کار تکراری است و جدا از تکراری بودن، نویسنده بیش از حد همه چیز را الکی توضیح میدهد و نکتهای را برای تخیل عمومی مخاطب باقی نمیگذارد، چیزی که در این نوع داستانها ضروری است.
جدای از چالههای یک روایت تکراری، این فیلم اشکالات فنی بسیار زیادی نیز دارد. یکی از این اشکالات انتخاب نه چندان مناسب بازیگران و طراحی شخصیتهای نه چندان جذاب است. برای مثال بازیگر نقش اصلی فیلم یعنی شخصیت سباستین، ماریو کاساس است. ما میدانیم که او یک بازیگر خوب و توانا است و این بازیگر کاملاً به نقش علاقهمند است؛ اما به نظر میرسد که موفقترین انتخاب بازیگر برای این نقش نیست؛ اما چرا؟ چون به دلیل یک فیلمنامه نه چندان پر محتوا او نمیتواند به شخصیت ظرافتهای مورد نیازش را بدهد و اجرایش با هدایت تیم کارگردانی نیز جواب نمیدهد.
این عدم توانایی در پرداخت و خلق جذابیت برای شخصیت اصلی باعث میشود که شخصیتهای فرعی، مانند شخصیتهایی که پاتریک کریادو یا جورجینا کمپبل بازی میکنند، از این شخصیت اصلی بهتر متمایز شوند. جدای از شخصیتهای نازک آن، جایی که Bird Box Barcelona در نهایت اشتباه میکند، در کاوش و مدیریت کلی داستان سباستین است. آنچه در ابتدا به عنوان یک کاوش جذاب در مورد اینکه چگونه افراطگرایی مذهبی میتواند حتی وحشتناکترین رویدادها را منحرف کند، به داستانی از غم و اندوه تبدیل میشود که طرفداران آثار ترسناک قبلاً میلیونها بار، بهویژه در طول 10 سال گذشته شبیه به آن را دیدهاند.